یادداشت های عارفانه

درگیر رویای توام ، اندیشه ام آزاد نیستمن قاصدک بودم ولی، رقصیدنم بر باد نیست باران نمی بارد دگر ، تقدیر ما فرسودگیبر ذهن این ž یادداشت های عارفانه...ادامه مطلب

می نویسم « من »
می خوانم « تو »
می نویسم « تو »
می خوانم « عشق »

نگاهم را به تو پیوند می زنم
و خویش را به هیچ
خلاصه می شوم در تو
باور کن دیگر نمی دانم
من خودم هستم
یا تو در جسم من

#مهدی_نوروزی

http://telegram.me/mehdi_nowroozi

یادداشت های عارفانه...

اکنون که بودنم را تقسیم کرده امو دردهایم را برای خویشمی دانم که....هم زیستی من با اندیشه که چونکلافی سردرگم استمرا در خویش فرو می برد کلاغها اندیشه مترسک رامی ربایندو مزرعه در تاراجی سختبیابان می شودهنوز آنقدر نمرده امکه بیابان شوممن به شومی خیال کلاغ هاپی برده امو راز جاودانگی رادر بیهودگی مترسک یا یادداشت های عارفانه...ادامه مطلب

دل من یادکسی هست که نیست
دل به امید کسی بست که نیست

دل من جام بلور است شکست
خاطرت هست چه بشکست که نیست

#مهدی_نوروزی

http://telegram.me/mehdi_nowroozi

یادداشت های عارفانه...

با من از چلچله ها حرف بزن
فارغ از ولوله ها حرف بزن

خسته ام دست مرا گرم بگیر
بی سخن از گله ها حرف بزن

#مهدی_نوروزی

http://telegram.me/mehdi_nowroozi

یادداشت های عارفانه...

سهم تو باران و سهم من کویر
سهم من طوفانی از صحرای پیر

سهم تودریای روشن، آبی وبی انتها
سهم من رویایی از نهری حقیر

#مهدی_نوروزی

http://telegram.me/mehdi_nowroozi

یادداشت های عارفانه...

دلم به حال خویش سخت می گرید
به احوال پریش سخت می گرید

بیا و هوای دلم را تازه تر بنما
زمانه کم وبیش سخت می گرید

#مهدی_نوروزی

http://telegram.me/mehdi_nowroozi

یادداشت های عارفانه...

بغض در حنجره و اشک مدام
قصه از غصه من گشت به کام

شعر من شرح گل لاله ء دشت
سینه پر درد و دلی خونین فام

#مهدی_نوروزی

http://telegram.me/mehdi_nowroozi

یادداشت های عارفانه...

من ازآن روزکه باشم تونباشی دلم میگیرد
من از این همهمه ی زرد حواشی دلم میگیرد

ماهی تنگ بلورازدل تنگش ، چراهیچ نگفت
من ازاین حوضک بی ماهی وکاشی دلم میگیرد

#مهدی_نوروزی

http://telegram.me/mehdi_nowroozi

یادداشت های عارفانه...

اینجا کنار تو خورشید جان من
پرنور و پرحیات در آسمان من

همچون ستاره ای در جان خسته ام
تابیده ای به من ای مهربان من

جان میبری زمن لبخند تو نکوست
ای جان فدای تو روح و روان من

شعرم خجسته شد ازنام و یاد تو
گردیده نام تو ورد زبان من

برلوح جان من حک گشته یاد تو
چون سنگ نوشته ای دراستخوان من

پرواز یاد تو در خاطر من است
بیرون نمی رود از خانمان من

این قصهء منست فصلی ز عاشقی
ای نو بهار من جان جهان من

#مهدی_نوروزی

http://telegram.me/mehdi_nowroozi

یادداشت های عارفانه...